Home
When i think about home i feel my back home because i miss my grandparents a lot.i love them.
I like to study together with my elder sister.وقتی به خانه فکر می کنم احساس می کنم به خانه برگشته ام زیرا دلم برای پدر و مادربزرگم بسیار تنگ شده است. آنها را دوست دارم. دوست دارم با خواهر بزرگم درس بخوانم.
When i think about my home it reminds me my mother, sister and me all together we cleaned our home every saturday.وقتی به خانهام فکر میکنم، به یاد مادر، خواهرم و من میافتد که همه با هم هر شنبه خانهمان را تمیز میکردیم.
We watched movie at home.ما فیلم را در خانه تماشا کردیم.
I loved biking in my backyard when i was home.وقتی در خانه بودم عاشق دوچرخه سواری در حیاط خلوتم بودم.
At home i like to play with my brother.در خانه دوست دارم با برادرم بازی کنم.
At home i like to lie down on my couch. در خانه دوست دارم روی مبل خود دراز بکشم
When i think about home i can see my mom is cooking yummy food.
I can see my mom is calling me to pray.وقتی به خانه فکر می کنم می بینم که مادرم در حال پختن غذای شیرین است. می بینم که مادرم مرا برای دعا صدا می کند.